فیک[بازی دوباره...]
پارت16
مینسو ویو
امروزجنی میادرفتم آماده شدم که برم یه لباس خوب بگیرم که برم فرودگاه دونبالش رفتم رسیدم فروشگاه بعدیکم گشتن یه لباس خیلی خوشگل پیداکردم خریدمش(عکس لباس رومیزارم) وعوض کردم وخواستم برم دنبال جنی که گوشیم زنگ خوردعه جنیه
مینسو:سلام
جنی:سلام کجایی
مینسو:توراهم مگه رسیدی؟
جنی:نه یکم دیگ میرسم
مینسو:اهابا...(دیگ حرف نزد)
جنی:مینسو..مینسو..چراجواب نمیدی
مینسو:خداحافظ فرودگاه میبینمت(بغض)
جنی:باشه خداحافظ
مینسو ویو
داشتم میرفتم دنبال جنی که بهم زنگ زدداشتیم حرف میزدیم که یهوجیمین رودیدم اون با..رزی توکافه نشسته بودنمیدونم چرابغض کردم انگارهنوزبهش حس دارم ولی برای رزی دارم میدونم چیکارش کنم
(پرش زمانی به فرودگاه)
جنی:سلام مینسو
مینسو:سلام(هم وبغل کردن)
جنی:راستی چراداشتیم حرف میزدیم یهوبغض کردی وگفتی خداحافظ؟
مینسو:بریم خونه بهت میگم
جنی:باشه راستی ماشینت کو
مینسو:من که ماشین ندارم
جنی:پس بریم تاکسی بگیریم
جنی ویو
رسیدم فرودگاه ازهواپیماه اومدم پایین که مینسورودیدم رفتم پیشش هم وبغل کردیم وازش پرسیدم چراوقتی داشتیم تلفنی باهم حرف میزدیم یهوبغض کردوگفت خداحافظ گفت وقتی رفتیم خونه بهت میگم منم گفتم باشه وچون مینسوماشین نداشت تاکسی گرفتیم ورسیدیم خونه مینسوایناو.....
《لاییکککک کننننن》
مینسو ویو
امروزجنی میادرفتم آماده شدم که برم یه لباس خوب بگیرم که برم فرودگاه دونبالش رفتم رسیدم فروشگاه بعدیکم گشتن یه لباس خیلی خوشگل پیداکردم خریدمش(عکس لباس رومیزارم) وعوض کردم وخواستم برم دنبال جنی که گوشیم زنگ خوردعه جنیه
مینسو:سلام
جنی:سلام کجایی
مینسو:توراهم مگه رسیدی؟
جنی:نه یکم دیگ میرسم
مینسو:اهابا...(دیگ حرف نزد)
جنی:مینسو..مینسو..چراجواب نمیدی
مینسو:خداحافظ فرودگاه میبینمت(بغض)
جنی:باشه خداحافظ
مینسو ویو
داشتم میرفتم دنبال جنی که بهم زنگ زدداشتیم حرف میزدیم که یهوجیمین رودیدم اون با..رزی توکافه نشسته بودنمیدونم چرابغض کردم انگارهنوزبهش حس دارم ولی برای رزی دارم میدونم چیکارش کنم
(پرش زمانی به فرودگاه)
جنی:سلام مینسو
مینسو:سلام(هم وبغل کردن)
جنی:راستی چراداشتیم حرف میزدیم یهوبغض کردی وگفتی خداحافظ؟
مینسو:بریم خونه بهت میگم
جنی:باشه راستی ماشینت کو
مینسو:من که ماشین ندارم
جنی:پس بریم تاکسی بگیریم
جنی ویو
رسیدم فرودگاه ازهواپیماه اومدم پایین که مینسورودیدم رفتم پیشش هم وبغل کردیم وازش پرسیدم چراوقتی داشتیم تلفنی باهم حرف میزدیم یهوبغض کردوگفت خداحافظ گفت وقتی رفتیم خونه بهت میگم منم گفتم باشه وچون مینسوماشین نداشت تاکسی گرفتیم ورسیدیم خونه مینسوایناو.....
《لاییکککک کننننن》
۶.۵k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.